دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ...
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز...
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ...
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ...
آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ...
الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم
و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم
و آزادمان کن تا اسیر نگردیم ...
خدایا اگر دست بند تجمل / نمی بست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمی کرد پیدا / از آن سوی کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل / به نانی خریدند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و می برد طوفان / تمام شگوه اساطیر ما را
طلا را که مس کرد دیگر ندانم / چه خاصیتی بود اکسیر ما را