در نگرش دینی اصرار بر اینست که رزق بر عهده شما نیست و چیزی که برعهده شماست اصلاح شخصیت خودتان است . متأسفانه ما قبول نمیکنیم که مسئله رزق جز قواعد عالم است و باید تلاش کنیم قاعده آن را کشف کنیم و این قاعده نیز مانند قواعد دیگری مثل توحید است . شما چگونه تلاش میکنید که توحید خدا را درک کنید ، همانگونه باید برای رزق قاعده اش را پیدا کنید . چگونه انسان ها اگر به باطن توحید نرسیدند ، هلاک میشوند ؟! همانگونه نیز اگر مسئله رزق را نیز درک نکنند ، هلاک میشوند .


مثلا اگر به شما بگویند افتادن هر برگ درخت به اذن خداوند است ، در ابتدا به این فکر می افتید که چگونه این افتادن نیاز به اذن پروردگار دارد ؟! ابتدا انسان نمیبیند که یک نظامی وجود دارد که همه چیز بهم گره خورده و به این ختم میشود که برگ می افتد.
مسئله رزق نیز همینطور است . یعنی ابتدا انسان جا میخورد که وقتی به او میگویند اصلا به عهده تو نیست ! در تخیل اینگونه میگذرد که یعنی آیا من بروم در خانه بنشینم تا از گشنگی بمیرم ؟! یا دیگر سر کار نروم ؟!
ما باید ابتدا متوجه حضور یک حی قیوم شویم تا بصیرت یابیم . هرکس در سلوک به جایی رسید ابتدا مسئله رزق را برای خودش حل کرده است . در خطبه 114 نهج البلاغه اینگونه گفته شده : (ای انسان ها شما میدانید که دنیا در مقابل ابدیت کم و تنگ است ، رها کن آنچه را که کم است برای آنچه که زیاد است.)
حال این سوال پیش می آید که چگونه ؟! آدمی خانه میخواهد ، نان میخواهد ، آب میخواهد ... در ادامه میفرمایند : (مطمئنا خدا رزق شما را به عهده گرفته و شخصیت سازیتان را به عهده خودتان گذاشته.) پس پروردگار رزق شما را به عهده گرفته است اما آبادانی قیامت را به عهده خودتان گذاشته...پس آنچه که به عهده ات گذاشته اند باید مهم تر باشد نسبت به چیزی که خدا آن را ضمانت کرده. حال بنگرید که چگونه انسان آنچه که به عهده اش بوده رها کرده و آنچه را وظیفه اش نبوده بر گردن گرفته . در واقع تفسیر زندگی امروزی آنست که شما آبادانی دنیا را برعهده دارید و آبادانی آخرت برعهده خدا !
امام حسین میفرمایند : طلب رزق سنت است و چون سیر زندگی زیبا اینست که یک فعالیتی داشته باشی در امور طبیعت اسمش شده است رزق...
در واقع دارند به ما هشدار میدهند : جایگاه چیزی که بسیار مهم است را ندهید به جایگاه چیزی که اهمیت چندانی ندارد... چقدر انسان هایی هستند که دارا و محتاج اند و انسان هایی که ندارند اما محتاج هم نیستند. بیماری دوران ما از بین رفتن یقین و مداخله شک در ذهن هاست تا آنجایی که آن کسی که برای شما رزق را تضمین کرده انکار میکنند.
چون خیالی آمد و در تو نشست                                  هرکجا میگریزی با تو هست
سنت آنست که کار و فعالیت برای صبح باشد . این فعالیت ها به انسان ها رشد شخصیت و تعهد و بصیرت به آدمی میبخشد و ادامه روز را باید صرف ساختن قلب خود کنی . قلبی که روزمرگی های صبح تا ظهر را کم کند و معنویت را زیاد کند و بتوانیم به سیر و سلوک برسیم .
با یک حدیث نتیجه میگیریم :
امام علی(ع) در وصیت نامه خود به فرزندش امام مجتبی (ع)می فرماید:
و اعلم یا بنی ان الرزق رزقان.رزق تطلبه و رزق یطلبک.فان لم تأته اتاک

ای فرزند من! روز بر دو قسم است یکی آنکه تو در پی آنی و دیگری آنکه او
به دنبال تو می گردد.که اگر تو به سوی او نروی او به سوی تو می آید.

و نیز می فرماید:الرزق رزقان طالب و مطلوب فمن طلب الدنیا طلبه الموت
حتی یخرجه منها و من طلب الآخره طلبته الدنیا حتی یستوفی رزقه منها

روزی دو نوع است یکی تو را می جوید و دیگری را تو می جویی پس کسی
که دنیا خواه باشد (برای روزی به هر راهی برودمرگ او را می جوید تا از دنیا
بیرونش برد و کسی که طالب آخرت باشد (و بیش از نیاز و حد مشروع برای
روزی تلاش نکنددنیا او را می جوید تا از آن روزی خود را کامل بستاند.(تا آن
شخص روزی کامل خود را از دنیا بگیردو نیز می فرمایدالرزق رزقان:رزق
تطلبه و رزق یطلبک فان لم تأته اتاک فلا تحمل هم سنتک علی هم یومک
کفاک کل یوم ما فیه فان تکن السنه من عمرک فان اللّه تعالی سیؤتیک فی
کل غد جدید ما قسم لک و ان لم تکن السنه من عمرک فما تصنع بالهم لما
لیس لک و لن یسبقک الی رزقک طالب و لن یقلبک علیه غالب و لن یبطی
عنک ما قد قدرلک» روزی دو گونه است روزیی که تو می جویی و روزیی که
 ترا می جوید که اگر تو به سویش نروی او به سویت خواهد آمد پس اندوه
 سال خود را بر اندوه روز خویش بار مکن که روزی هر روز تو را بس است پس
اگر آن سال در شمار عمر تو آید خدای بزرگ در فردای هر روز آنچه قسمت تو
کرده است به تو می دهد و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست پس غم تو
 بر آنچه از آن تو نیست چیست؟و در آنچه روزی تو است هیچ خواهنده ای بر
تو سبقت نگیرد و هیچ غالبی بر تو چیره نگردد و آنچه برایت مقدر شده تأخیر
نپذیرد.